وقتی اوبونتوی ۱۱.۱۰ را نصب می کنید یک واسط کاربری با نام یونیتی بالا می آید. زبان و کلام از توصیف این واسط کاربری زیبا و جذاب عاجز است؛ برای همین تصمیم گرفتم تا تصویری از آن منتشر کنم:
هرچقدر فکر کردم دیدم مناسب ترین تصویر برای توصیف این محیط همین لنگه کفش پاشنه بلند است؛ زیبا، جذاب و می تواند صاحب آن را یک سر و گردن از دیگران بالاتر نشان دهد اما استفاده از آن زجرآور است و هیچ کارایی دیگری ندارد.
اگر محیط یونیتی قرار است برای دسکتاپ بکار رود، به نظر من فقط به درد این می خورد تا فرد آن را جلوی دیگران باز کند و به کاربران ویندوز پز دهد که من دارم با چه محیط زیبا و باکلاسی کار می کنم. بعد از آن می تواند بلافاصله ویندوز را بوت کند و کارهای خود را به آسانی انجام دهد.
این مطلب را در اصل برای کاربران ویندوزی نوشته ام که حرفهایتر هستند و یک چیزهایی درباره لینکس شنیده اند و بدشان نمی آید تا در یک فرصتی یک نسخه از آن را(احتمالا اوبونتو) گرفته و سعی کنند تا به جای استفاده از ویندوز کرک شده کارهای خود را بر روی آن انجام دهند.
یقین دارم که این تجربه جدید آنها خیلی موفق نخواهد بود و بعد از کمی سر و کله زدن با نسخه جدید اوبونتو به این نتیجه می رسند که همان لاشهی ویندوزشان نسبت به این دوهزار بار بیشتر می ارزد.
اما می خواهم به این کاربران بگویم که زود قضاوت نکنید، بگذارید یک تاریخچه کوتاه بگویم. محیط کار زیبایی که شما در اوبونتوی ۱۱.۱۰ میبینید در واقع یک کار جدید و نوپا است. این محیط که با نام Unity توسط شرکت کنونیکال توسعه داده شده است، در واقع مثل یک کودک دو ساله است که تا بالغ شدن فاصله زیادی دارد و الان تنها فقط یک کوچولوی خوشگل و مگوری است.
اوبونتوهای قدیمی تر از محیط کار گنوم۲ استفاده می کردند، محیط کاری ساده، کلاسیک، جاافتاده و بدون مشکل که سالهای سال به تکامل رسیده بود. نیازهای جدید، خواستههای جدیدی را مطرح کرد و از این رو تیم توسعه دهنده گنوم تصمیم گرفت تا بر روی یک نسخه جدید و متفاوت کار کند.
حاصل کار آنها گنوم ۳ بود که کمتر از یکسال است که عرضه شده است. شاید از گنوم۳ هم بتوان به عنوان کودکی هم سن و سال یونیتی یاد کرد که تا به بلوغ رسیدن فاصلهی زیادی دارد.
اینها را گفتم تا یکوقت بعد از نصب اویونتو توی ذوقتان نخورد، شما کاربر ویندوز که سالها تجربهی استفاده از یک محیط کامل و با امکانات و قابلیت شخصی-سازی بالا می آیی و به دنبال یک چیز بهتر از آن هم هستی، قطعا وقتی به جایی می آیی که هیچ قابلیت تنظیم شدن گرافیکی از خودش ندارد و حتی از قابلیت راست-کلیک موس هم بهرهی خاصی نبرده است قطعا توی ذوقت می خورد.
من خودم خیلی وقت هست که محیط کار ویندوزم چیزی شبیه یونیتی فعلی هست. یعنی نوار وظیفه من به جای پایین در سمت چپ صفحه قرار دارد و استارت منو هم از بالا باز می شود. این چینش با مانیتورهای واید روی لپتاپ به نظرم بهترین کارایی را دارد، اما تجربه کار کردن با محیط غنی ویندوز به کلی با این محیط یونیتی این فرمی و ناقص متفاوت است.
اما اینها به آن معنا نیست که لینوکس فعلا به درد کار کردن نمی خورد، بلکه تنها به معنای آن است که تنها این دو محیط کاری نوپا فعلا به درد استفاده نمی خورند و دو سه سالی باید برای آنها صبر کرد.
در عوض محیط کار KDE در خدمت گذاری حاضر است. یک محیط کار کاملا بالغ، حرفهای، مدرن و با قابلیت تنظیم شدن بالا که در طول سالها هزاران باگ آن برطرف شده است. شما در این محیط می توانید کارهای خود را به راحتی و بدون درد انجام دهید و همزمان از محیط زیبای آن هم لذت ببرید. بر خلاف گنوم و یونیتی لپتاپ شما موقع کار کردن بیخودی داغ نمی کند و باتری آن سریع خالی نمیشود و برخلاف ویندوز هم چراغ هاردتان بیخودی چشمک نمی زند.
اما چطوری از این محیط استفاده کنیم. اگر هنوز لینوکس نصب نکرده اید، کافی است که به جای دریافت اوبونتو، کوبونتو را دریافت و نصب کنید. اگر هم از قبل اوبونتو را نصب کرده اید، هیچ مشکلی نیست؛ لینوکس حداکثر انعطاف پذیری را به شما نشان می دهد، شما می توانید بدون مشکل همهی محیطهای کاری را نصب کرده و با هم داشته باشید و فقط هنگام وارد شدن نوع مورد نظر خود را انتخاب کنید، مثل این:
برای نصب KDE در داخل اوبونتو روی این لینک کلیک کنید تا پکیج kde-standard با حجم حدود ۲۵۰ مگابایت دریافت و نصب شود. بعد از آن گزینهی آن در هنگام وارد شدن اضافه شده و می توانید آن را انتخاب کنید.
توجه: میزان رضایت از یک محیط کار گرافیکی تا حد زیادی وابسته به سلیقه و همینطور نوع کاربری شخص از آن می باشد. بدیهی است که این مطلب هم براساس تجربهی شخصی نویسنده نوشته شده است و ممکن است با نظر محترم شما متفاوت باشد.
پی نوشت: مدتی است که دیگر اغلب کارهایم را در این محیط انجام میدم و فقط گهگاهی وارد ویندوز میشم. نشانهاش هم در نوشته ها این است که نیمفاصلهها را در این نوشته خیلی بهتر رعایت کردهام. یادش بخیر قبلا فقط برای مواقع ضروری کلید Alt را میگرفتم و بعد ۱۵۷ را میزدم.
![]() |
Ubuntu 11.10 Unity Environment |
اگر محیط یونیتی قرار است برای دسکتاپ بکار رود، به نظر من فقط به درد این می خورد تا فرد آن را جلوی دیگران باز کند و به کاربران ویندوز پز دهد که من دارم با چه محیط زیبا و باکلاسی کار می کنم. بعد از آن می تواند بلافاصله ویندوز را بوت کند و کارهای خود را به آسانی انجام دهد.
این مطلب را در اصل برای کاربران ویندوزی نوشته ام که حرفهایتر هستند و یک چیزهایی درباره لینکس شنیده اند و بدشان نمی آید تا در یک فرصتی یک نسخه از آن را(احتمالا اوبونتو) گرفته و سعی کنند تا به جای استفاده از ویندوز کرک شده کارهای خود را بر روی آن انجام دهند.
یقین دارم که این تجربه جدید آنها خیلی موفق نخواهد بود و بعد از کمی سر و کله زدن با نسخه جدید اوبونتو به این نتیجه می رسند که همان لاشهی ویندوزشان نسبت به این دوهزار بار بیشتر می ارزد.
اما می خواهم به این کاربران بگویم که زود قضاوت نکنید، بگذارید یک تاریخچه کوتاه بگویم. محیط کار زیبایی که شما در اوبونتوی ۱۱.۱۰ میبینید در واقع یک کار جدید و نوپا است. این محیط که با نام Unity توسط شرکت کنونیکال توسعه داده شده است، در واقع مثل یک کودک دو ساله است که تا بالغ شدن فاصله زیادی دارد و الان تنها فقط یک کوچولوی خوشگل و مگوری است.
اوبونتوهای قدیمی تر از محیط کار گنوم۲ استفاده می کردند، محیط کاری ساده، کلاسیک، جاافتاده و بدون مشکل که سالهای سال به تکامل رسیده بود. نیازهای جدید، خواستههای جدیدی را مطرح کرد و از این رو تیم توسعه دهنده گنوم تصمیم گرفت تا بر روی یک نسخه جدید و متفاوت کار کند.
حاصل کار آنها گنوم ۳ بود که کمتر از یکسال است که عرضه شده است. شاید از گنوم۳ هم بتوان به عنوان کودکی هم سن و سال یونیتی یاد کرد که تا به بلوغ رسیدن فاصلهی زیادی دارد.
اینها را گفتم تا یکوقت بعد از نصب اویونتو توی ذوقتان نخورد، شما کاربر ویندوز که سالها تجربهی استفاده از یک محیط کامل و با امکانات و قابلیت شخصی-سازی بالا می آیی و به دنبال یک چیز بهتر از آن هم هستی، قطعا وقتی به جایی می آیی که هیچ قابلیت تنظیم شدن گرافیکی از خودش ندارد و حتی از قابلیت راست-کلیک موس هم بهرهی خاصی نبرده است قطعا توی ذوقت می خورد.
من خودم خیلی وقت هست که محیط کار ویندوزم چیزی شبیه یونیتی فعلی هست. یعنی نوار وظیفه من به جای پایین در سمت چپ صفحه قرار دارد و استارت منو هم از بالا باز می شود. این چینش با مانیتورهای واید روی لپتاپ به نظرم بهترین کارایی را دارد، اما تجربه کار کردن با محیط غنی ویندوز به کلی با این محیط یونیتی این فرمی و ناقص متفاوت است.
اما اینها به آن معنا نیست که لینوکس فعلا به درد کار کردن نمی خورد، بلکه تنها به معنای آن است که تنها این دو محیط کاری نوپا فعلا به درد استفاده نمی خورند و دو سه سالی باید برای آنها صبر کرد.
در عوض محیط کار KDE در خدمت گذاری حاضر است. یک محیط کار کاملا بالغ، حرفهای، مدرن و با قابلیت تنظیم شدن بالا که در طول سالها هزاران باگ آن برطرف شده است. شما در این محیط می توانید کارهای خود را به راحتی و بدون درد انجام دهید و همزمان از محیط زیبای آن هم لذت ببرید. بر خلاف گنوم و یونیتی لپتاپ شما موقع کار کردن بیخودی داغ نمی کند و باتری آن سریع خالی نمیشود و برخلاف ویندوز هم چراغ هاردتان بیخودی چشمک نمی زند.
![]() |
نمایی از محیط کار KDE 4.3 |
برای نصب KDE در داخل اوبونتو روی این لینک کلیک کنید تا پکیج kde-standard با حجم حدود ۲۵۰ مگابایت دریافت و نصب شود. بعد از آن گزینهی آن در هنگام وارد شدن اضافه شده و می توانید آن را انتخاب کنید.
توجه: میزان رضایت از یک محیط کار گرافیکی تا حد زیادی وابسته به سلیقه و همینطور نوع کاربری شخص از آن می باشد. بدیهی است که این مطلب هم براساس تجربهی شخصی نویسنده نوشته شده است و ممکن است با نظر محترم شما متفاوت باشد.
پی نوشت: مدتی است که دیگر اغلب کارهایم را در این محیط انجام میدم و فقط گهگاهی وارد ویندوز میشم. نشانهاش هم در نوشته ها این است که نیمفاصلهها را در این نوشته خیلی بهتر رعایت کردهام. یادش بخیر قبلا فقط برای مواقع ضروری کلید Alt را میگرفتم و بعد ۱۵۷ را میزدم.